۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فوریّت» ثبت شده است

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه دهم

 

کتابُ الحجّ

جلسه دهم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

و شرطه صحة الندب من المرأة إذن الزوج ، أما الواجب فلا، و یظهر من إطلاقه ، أن الولد لا یتوقف حجه مندوبا على إذن الأب أو الأبوین و هو قول الشیخ رحمه اللّٰه و مال إلیه المصنف فی الدروس و هو حسن إن لم یستلزم السفر المشتمل على الخطر و إلا فاشتراط إذنهما أحسن  و لو أعتق العبد المتلبس  بالحج بإذن المولى، أو بلغ الصبی، أو أفاق المجنون بعد تلبسهما به صحیحا  قبل أحد الموقفین صح و أجزأ عن حجة الإسلام على المشهور  و یجددان نیة الوجوب بعد ذلک أما العبد المکلف فبتلبسه به ینوی الوجوب بباقی أفعاله ، فالإجزاء فیه أوضح‌

 

و شرط صحة الندب..

زن اگر بخواهد حج مستحبی انجام دهد، اجازه شوهر لازم است پس بدون اجازه او حج مستحبی زن باطل است ولی در حج واجب زن، اجازه شوهر لازم نیست.

سپس شارح می فرماید:

از اینکه مصنف اذن مولی برای عبد و اذن زوج برای زن را بیان کرد ولی درباره اذن پدر برای پسر بالغ چیزی ذکر نفرمود، استفاده می شود که در حج مستحبی پسر بالغ، اجازه پدر و یا پدر و مادر لازم نیست و شیخ طوسی هم همین قول را اختیار کرده .

شارح می فرماید:

نظر ما این است که باید تفصیل بدهیم در آن مسأله به اینکه اگر سفر پسر خطری نباشد به این معنی که احتمال خطر بر پسر نباشد (و خطر از جهت اهلیت نداشتن پسر برای سفر، و نوجوان بودن او مثلا، هر چند بالغ است) در این صورت اجازه پدر و مادر شرط نیست. اما اگر احتمال خطر بر او باشد بهتر است که اجازه پدر و مادر شرط باشد چون پدر و مادر از نظر اینکه مهربانند بر پسر، مصالح او را بهتر می دانند از خود او پس آنها یا جلوگیری می کنند از رفتن او و یا تدبیری برای او میکنند که خطری بر او نباشد.

شرح عبارت:

وشرط...

یعنی شرط صحت حج مندوب (یعنی مستحبی) از زن، اجازه شوهر است اما در حج واجب او، شرط نیست اجازه شوهر.

ویظهر من...

یعنی از اطلاق مصنف (یعنی از اینکه مصتف راجع به حج پسر چیزی نفرموده) ظاهر می شود اینکه پسر بالغ، حج مستحبی او توقف بر اجازه پدر یا پدر و مادر ندارد

و این قول شیخ طوسی می باشد و مصتف هم میل کرده به این قول در کتاب «دروس»

صحة الندب ..

در بعضی از نسخه های کتاب ، صحتــه با ضمیر میباشد و این غلط است از نظر ادبیات عرب زیرا کلمه - الندب - بعد از آن باید صفت آن ضمیر باشد و حال آنکه برای ضمیر صفت آورده نمی شود چنانکه در ادبیات گفته اند که - الضمائر لا یوصف ولا یوصف به - و نیز ضمیر صحته مضاف الیه است و برای مضاف الیه صفت آورده نمی شود

اذن الاب او الابوین

اینکه این مطلب را بطور تردید با کلمه - او - بیان کرده اشاره است به اینکه در این مسأله دو قول است: بعضی اجازه پدرِ تنها را شرط دانسته اند، و بعضی دیگر اجازه پدر و مادر را شرط کرده اند

و هو حسن..

(این نظرشارح است:)

یعنی شرط نبودن اجازه پدر و مادر، نیکوست بشرط اینکه حج پسر، مستلزم سفری که خطری است نباشد (و مقصود از خطر چنانکه گفتیم خطر بر خود پسر است نه خطر راه چون خطر راه، مسقط استحباب حج است همچنانکه مسقط وجوب آن نیز هست ، زیرا یکی از شرایط وجوب حج، أمن بودن راه است چنانکه گذشت)

و الا فاشتراط..

یعنی و اگر حج پسر خطری باشد، می گوئیم که اشتراط اذن پدر و مادر، بهتر است بلکه اگر رفتن او در این صورت موجب اذیت و ناراحتی پدر و مادر باشد ، اشتراط اجازه آنها حتمی است نه اینکه بهتر باشد).

 

احکام حجّ عبد و صبی و مجنون

و لو أعتق العبد المتلبس  بالحج بإذن المولى، أو بلغ الصبی، أو أفاق المجنون   بعد تلبسهما به صحیحا  قبل أحد الموقفین صح و أجزأ عن حجة الإسلام   على المشهور  و یجددان نیة الوجوب بعد ذلک أما العبد المکلف فبتلبسه به ینوی الوجوب بباقی أفعاله ، فالإجزاء فیه أوضح‌ و یشترط استطاعتهم له سابقا و لاحقا، لأن الکمال الحاصل أحد الشرائط فالإجزاء من جهته . و یشکل ذلک فی العبد إن أحلنا ملکه  و ربما قیل: بعدم اشتراطها فیه للسابق ، أما اللاحق فیعتبر قطعا، و یکفی البذل   للزاد و الراحلة فی تحقق الوجوب   على المبذول له.

ولو أعتق العبد...

وجوب اعاده حج عبد بعد از آزادی

 یکی از مسائلی که سابقا گذشت این بود که

») عبدی که آزاد نشده

مستحب است با تکلف و زحمت با اجازه مولایش به حج برود

») همین عبد بعد از آزاد شدن ، خودش مستطیع شد و شرایط دیگر هم جمع بود

باید دوباره به حج برود که حجةالاسلام (حج واجب) او می باشد،

چون آن حج مستحبی کفایت از حج واجبش نمی کند.

موارد کفایت حج و عدم اعاده

آزادی عبد بعد از شروع حج

حالا در اینجا یک فرعی را در رابطه با آن مسأله بیان می کند و آن اینکه

اگر عبد بعد از آنکه شروع به حج مستحبی با اجازه مولایش نمود

مولایش او را آزاد کند قبل از وقوف در مشعر و یا وقوف در عرفات

(که در عمل از اعمال حج می باشند)

گفته اند حج او صحیح و همین کفایت از حجة الاسلام (که حج واجب اوست) می کند

یعنی اگر بعداً مستطیع شود حج بر او واجب نمی شود.

بلوغ بچه مُمَیّز بعد از شروع حج

و همچنین در بچه ممیزی که بطور صحیح، وارد حج مستحبی شده (یعنی باذن ولی اش بوده)

اگر قبل از وقوف به مشعر و یا عرفات ، بالغ گردد.

حج او صحیح و کفایت از حجة الاسلام می کند

در حالی که اگر بالغ نشده بود آن حج مستحبی کفایت از حجة الاسلام نمی کرد

به این معنی که بعد از بلوغ اگر مستطیع می شد

و شرایط دیگر هم جمع بود حج دیگری که حجة الاسلام باشد بایستی بجا آورد.

سلامتی دیوانه بعد از شروع حج

و همچنین در دیوانه ای که بطور صحیح ، وارد حج مستحبی شده

مثل اینکه قبل از دیوانه شدن، احرام بسته بوده و سپس دیوانه شده،

اگر چنانچه قبل از وقوف به مشعر ویا عرفات، دوباره سلامتی یابد

آن حج او صحیح و کفایت از حجة الاسلام او میکند.

تبدیل نیّت استحباب به وجوب در بچه و دیوانه

سپس شارح می فرماید که:

بچه و دیوانه بعد از بلوغ و سلامتی از جنون در اثناء حج

بایستی نیت استحباب را تبدیل به نیت وجوب، در باقی اعمال کنند

عدم تبدیل نیّت استحباب به وجوب در عبد

اما در عبدی که بالغ بوده

از آنجا که به مجرد شروع در حج مستحبی باید بقیه افعال حج را به قصد وجوب بجا آورد

(زیرا گفته اند عبد گر چه عمل حج مستحبی را به نیت استحباب شروع می کند اما وقتی شروع کرد اتمام آن بر او واجب است و بایستی باقی افعال حج را به نیت وجوب بجا آورد)

فلذا بعد از آزاد شدنش در اثناء حج ، واجب نیست تجدید نیت کند، زیرا نیت وجوب داشته

پس کفایت آن حج از حج واجب (حجة الاسلام) جهتش در عبد روشن است

توضیح موارد فوق

بخلاف بچه و دیوانه که آنها چون مکلّف نبودند

به مجرد شروع در عمل مستحبی لازم نبوده به قصد وجوب، باقی افعال را بجا آورند

فلذا بعد از بلوغ و سلامتی از جنون در اثنای حج،

وقتی که نیت خود را تجدید به نیت وجوب می کنند

مورد اشکال می شود که چگونه کفایت از حج واجب می کند

با اینکه مقداری از اعمال را (که عمره تمتع باشد) به نیت استحباب بجا آورده اند.

بدین جهت در صبی و مجنون ، مجزی بودن حج مستحبی در مسأله مورد بحث، خیلی روشن نیست.

شرح عبارت :

ولو اعتق..

یعنی اگر آزاد شد عبد - بعد از آنکه شروع به حج (مستحبی) کرده بود به اجازه مولایش - و یا اگر بالغ شود بچه ممیز و یا دیوانه سلامتی یابد بعد از آنکه وارد حج شده بودند بطور صحیح قبل از یکی از دو موقف (مشعر وعرفات)

صح و اجزء..

جواب ۔ لو۔ می باشد یعنی حج آنها صحیح و کفایت از حجة الاسلام می کند بنابر قول مشهور

و یجددان نیة الوجوب..

یعنی صبی و دیوانه بایستی نیتشان را به نیت وجوب برگردانند، بعد از بلوغ و سلامتی از جنون و اما عبد مکلف (لازم نیست تجدید نیت کند زیرا وی)  به وارد شدنش در حج، نیت وجوب در باقی افعال می کند (چون عبد وقتی که به اذن مولایش وارد حج مستحبی شد و احرام را به نیت استحباب بست، اتمام حج بر او واجب است فلذا بایستی بعد از احرام، باقی کارهای حج را به نیت وجوب بجا آورد پس عبد، نیت وجوب دارد و احتیاجی نیست به اینکه بعد از آزاد شدن در اثناء حج، نیت خود را تجدید کند

بخلاف صبی و مجنون ، آنها قبل از بلوغ و افاقه ، نیت استحباب داشتند و بایستی بعد از بلوغ و افاقه، نیت خود را به وجوب برگردانند)

یجددان النیة..

در اینکه مقصود از تجدید نیت در اینجا چیست؟

شارح در کتاب «مسالک» چند احتمال ذکر کرده و ما دو احتمالش را در اینجا ذکر می کنیم:

یکی اینکه مقصود این باشد که در باقی افعال حج، نیت وجوب کند،

دوم اینکه: مقصود این است که نیت احرام را تجدید کند برای حج واجب (حجة الاسلام) به این معنی که قبلا نیت احرام برای حج مستحبی بوده و حالا در اثناء ، آن را برگرداند به نیت احرام برای حج واجب یعنی نیت کند که از الان احرامم برای حجة الاسلام است

فالاجزاء فیه أوضح

یعنی پس مجزی بودن حج مستحبی ، در عبد ، واضحتر است (از مجزی بودن حج در صبی و مجنون ، زیرا عبد از همان موقع شروع در عمل، نیت وجوب داشته بخلاف صبی و مجنون که قبل از بلوغ و افاقه ، نیت استحباب داشتند و مقداری از افعال حج را بطور مستحب بجا آورده اند فلذا مورد اشکال می شود که چگونه مجزی از حج واجب (حجة الاسلام می شود).

ویشترط استطاعتهم له...

شارح می فرماید که در مساله مذکوره، تنها آزادی و بلوغ و افاقه از جنون ، کافی نیست در اجزاء حج بلکه آن وقتی مجزی است که قبل از آزادی عبد و قبل از بلوغ بچه و عاقل شدن دیوانه، استطاعت مالی داشته باشند و همچنین بعد از آزادی و بلوغ و عقل، مستطیع باشند، زیرا آزادی و بلوغ و عقل، بعضی از شرایط حج است و باید بقیه شرایط هم جمع باشد که یکی استطاعت است.

 

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • پنجشنبه ۱۱ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه نهم

 

کتابُ الحجّ

جلسه نُهم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

حجّ بچّه غیر مُمَیّز

و یحرم الولی عن غیر الممیز  إن أراد الحج به ندبا طفلا کان، أو مجنونا، محرما کان الولی، أم محلا، لأنه یجعلهما محرمین بفعله، لا نائبا عنهما فیقول: اللهم إنی أحرمت بهذا إلى آخر النیة ..

استحباب حج بچه غیر ممیز و دیوانه
و یحرم الأولى عن غیر...

 از آنجا که بر ولیِّ بچه غیر مُمَیّز و دیوانه ، مستحب است آنها را حجّ بدهد و از طرفی چون بچه و دیوانه قوه تمییز ندارند و قصد حقیقی از آنها ممکن نیست

مباشرت ولیّ برای غیر ممیز و دیوانه

فلذا ولیّ اگر بخواهد آنها را حج بدهد باید خودش مباشرت در کارهای حج آنها نماید و اعمال حج را بر آنها جاری سازد

إحرام ولیّ از طرف غیر ممیز و دیوانه

به این کیفیت که ابتدا از طرف بچه و یا دیوانه احرام ببندد به این معنی که نیّت إحرام او را بکند (به این صورت که بگوید: خدایا به این بچه یا دیوانه، احرام می بندم و به این کار ، بچه را مُحرِم قرار می دهد

تَلبیه غیرمُمَیز و دیوانه

سپس بچه را امر کند به گفتن تلبیه (به این معنی که جمله «لبیک اللهم لبیک» تا آخر را به او تلقین کند که بچه بگوید) اگر بچه بتواند بگوید و اگر نتواند، خود ولی از طرف او بگوید.

لباس احرام و ترک محرمات و طواف

سپس دو لباس احرام را به بچه بپوشاند

و از چیزهایی که در حال احرام باید ترک شود پرهیزش دهد

و وقتی خواست او را طواف دهد صورت وضویی به او بدهد (چون وضوی حقیقی از او ممکن نیست، زیرا نمی تواند نیت کند) و سپس او را وا دارد به طواف که خود بچه طواف کند یا اینکه او را طواف دهد به اینکه بچه را از عقبش براند یا اینکه دست او را بگیرد و بِکِشد و طواف دهد. و اگر به هیچکدام از اینها نشد، نایب بگیرد برای بچه در طواف ،

و دو رکعت نماز طواف را در صورتی که بچه کمتر از شش سال داشته باشد خود ولی به جای او بخواند، و اگر چنانچه بچه را امر کند به اینکه صورت نمازی بجا آورد بهتر است.

و همچنین در سایر کارهای حج امر کند تا بچه بجا آورد در صورتی که بچه بتواند انجام دهد و اگر نتواند خود ولی به نیابت از بچه انجام دهد. و وقتی این کارها را ولی بر بچه جاری کرد، ثواب یک حج به ولی می دهند.

خلاصه مطالب

1) پوشاندن دو لباس احرام به بچه

2) پرهیز دادن بچه از محرّمات

3) طواف دادن بچه

1) صورت وضو

2) اصل طواف

3) نائب گرفتن

شرح عبارت:

و یحرم الولی..

یعنی ولی از جانب غیر ممیز احرام ببندد ، اگر بخواهد او را حج مستحبی بدهد (و مقصود از احرام ولی از جانب غیر ممیز این نیست که ولی به نیابت از او برای خودش احرام ببندد بلکه مقصود این است که به غیر ممیز احرام ببندد پس در حقیقت ولی، او را محرم قرار می دهد نه اینکه از جانب آنها مُحرم می شود چنانکه به زودی از کلام شارح استفاده می شود)

طفلا کان او مجنون

یعنی غیر ممیز چه بچه باشد یا دیوانه

محرما کان الولی أم محلا..

یعنی فرقی نیست که خود ولی محرم بوده باشد (برای حج خودش) یا محل (یعنی از احرام در آمده باشد)

لانه یجعلهما محرمین...

این جمله علت است برای - محرما کان - که در واقع دفع یک اشکالی می کند و آن اینکه چه بسا بذهن می آید که وقتی خود ولی برای حج خودش محرم باشد چگونه صحیح است احرام دیگری ببندد برای حج بچه.
جواب می دهد به اینکه:

ولی با آن کارش، خود بچه یا دیوانه را محرم قرار می دهد چون نیت احرام را به این صورت می کند که:

خدایا من به این بچه یا دیوانه احرام می بندم و آنها را محرم قرار میدهم.
پس به این کار آنها را محرم می کند نه اینکه احرام دیگری برای خودش به نیابت از آنها می بندد تا اینکه دو إحرام برای خودش شود، پس اشکالی نیست که خودش محرم بوده باشد برای حج خودش و در همان حال، نیت احرام بچه را هم بکند که بچه را محرم کند.

شرح عبارت:

لانه یجعلهما..

یعنی زیرا ولی، قرار می دهد بچه یا دیوانه را محرم، به سبب کارش (یعنی به سبب نیتی که می کند، نه اینکه خودش را محرم قرار می دهد به سبب اینکه نایب از آنها باشد

فیقول اللهم..

(این جمله عطف است بر عبارت مصنف: - و یحرم الولی - یعنی ولی از طرف غیر ممیز، احرام ببندد و چنین نیت کند: «اللهم انی احرمت بهذا» یعنی خدایا من احرام می بندم به این (بچه یا دیوانه) تا آخر نیت (که تفصیل نیت احرام در بحث های آینده خواهد آمد)

شرط صحت حجّ از همسر

و شرطه صحة الندب من المرأة إذن الزوج ، أما الواجب فلا، و یظهر من إطلاقه ، أن الولد لا یتوقف حجه مندوبا على إذن الأب أو الأبوین و هو قول الشیخ رحمه اللّٰه و مال إلیه المصنف فی الدروس و هو حسن إن لم یستلزم السفر المشتمل على الخطر و إلا فاشتراط إذنهما أحسن

و شرط صحة الندب..

زن اگر بخواهد حج مستحبی انجام دهد، اجازه شوهر لازم است پس بدون اجازه او حج مستحبی زن باطل است ولی در حج واجب زن، اجازه شوهر لازم نیست.

شرط صحت حجّ از پسر بالغ

سپس شارح می فرماید:

از اینکه مصنف اذن مولی برای عبد و اذن زوج برای زن را بیان کرد ولی درباره اذن پدر برای پسر بالغ چیزی ذکر نفرمود، استفاده می شود که در حج مستحبی پسر بالغ، اجازه پدر و یا پدر و مادر لازم نیست

و شیخ طوسی هم همین قول را اختیار کرده .

شارح می فرماید:

نظر ما این است که باید تفصیل بدهیم در آن مسأله به اینکه اگر سفر پسر خطری نباشد به این معنی که احتمال خطر بر پسر نباشد (و خطر از جهت اهلیت نداشتن پسر برای سفر، و نوجوان بودن او مثلا، هر چند بالغ است) در این صورت اجازه پدر و مادر شرط نیست. اما اگر احتمال خطر بر او باشد بهتر است که اجازه پدر و مادر شرط باشد چون پدر و مادر از نظر اینکه مهربانند بر پسر، مصالح او را بهتر می دانند از خود او پس آنها یا جلوگیری می کنند از رفتن او و یا تدبیری برای او میکنند که خطری بر او نباشد.

شرح عبارت:

وشرط...

یعنی شرط صحت حج مندوب (یعنی مستحبی) از زن، اجازه شوهر است اما در حج واجب او، شرط نیست اجازه شوهر.

ویظهر من...

یعنی از اطلاق مصنف (یعنی از اینکه مصتف راجع به حج پسر چیزی نفرموده) ظاهر می شود اینکه پسر بالغ، حج مستحبی او توقف بر اجازه پدر یا پدر و مادر ندارد

و این قول شیخ طوسی می باشد و مصتف هم میل کرده به این قول در کتاب «دروس»

 

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • چهارشنبه ۱۰ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه هشتم

 

کتابُ الحجّ

جلسه هشتم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

موارد استثناء شده از اموال

و یستثنى له من جملة ماله داره، و ثیابه، و خادمه و دابته، و کتب علمه اللائقة بحاله ، کما و کیفا عینا و قیمة ، و التمکن من المسیر بالصحة، و تخلیة الطریق، و سعة الوقت

استثنائات اموال عیناً و قیمةً : 

عیناً و قیمةً : 

یعنی این چند چیز مذکور ، استثناء  شده اند چه عین آنها و چه قیمت آنها (یعنی اگر عین آنها را دارد، خود آنها مستثنی هستند و واجب نیست بفروشد برای حج ، و اگر عین آنها را ندارد بلکه پول آنها را دارد، پول آنها مستثنی است یعنی با داشتن پول آنها ، مستطیع نیست تا واجب باشد پول آن را خرج تهیه زاد و راحله برای حج کند بلکه آن پول را صرف کند برای خرید خانه و یا لباس و کتب علمی).
 

شرط دیگر امکان رفتن به حج

والتمکن من المسیر..

یعنی (شرط دیگر وجوب حج) امکان رفتن به حج، به اینکه سالم باشد (از نظر مزاجی و مریض نباشد) و راه مکه باز باشد و وسعت وقت (به اندازه ای که بتواند خود را به مکه برساند و اعمال حج بجا آورد) داشته باشد.

شرطِ امکانِ رفتن به حج

1) سلامت مزاج

2) باز بودن راه

3) وُسعت وقت

 

2) شرط صحّت حج

و شرط صحته الإسلام فلا یصح من الکافر و إن وجب علیه،

إسلام شرط صحّت حجّ

و شرط صحته الإسلام ...

 شرط صحت حج ، مسلمان بودن است پس حج از شخص کافر ، صحیح نیست هر چند بر او واجب می باشد (یعنی بر کافر واجب است حج در صورتی که مستطیع شود، زیرا چنانکه مکرر دانسته شده بر کافر ، واجبات دین واجب است و مکلف به فروع است و خطابات شامل او هم میباشد و باید مانع را که کفر باشد از خودش بر طرف سازد تا عمل از او صحیح واقع شود پس اگر حج را در حال کفر بجا آورد صحیح نیست مانند بقیه عبادات که بجا آورد هر چند کافری باشد که معتقد وجوب آن بوده و با تمام شرایط معتبره با قصد قربت بجا آورد باز صحیح نیست، زیرا اسلام شرط صحت آن می باشد).

3) شرط مباشرت  حج

و شرط مباشرته مع الإسلام و ما فی حکمه التمییز فیباشر أفعاله‌    الممیز بإذن الولی

اسلام و تمییز شرط مباشرت
و شرط مباشرته، مع الاسلام...

شرط مباشرت حج، (که خود شخصا می خواهد حج بجا آورد) علاوه بر مسلمان بودن، این است که قوه تمییز (و جداسازی) داشته باشد یعنی آن کسی می تواند افعال حج را خودش بجا آورد که قوه تشخیص و جدا سازی ارکان و اجزاء حج و شرایط آن را داشته باشد پس بنابراین چون حج بر بچه ممیز که قوه تمییز دارد مستحب میباشد اگر بخواهد حج بجا آورد می تواند (در صورتی که ولى او اجازه حج دهد) خودش افعال حج را بجا آورد و لازم نیست ولی او اعمال حج را بر او جاری سازد بخلاف بچه غیر ممیز  که اگر ولی او مثل پدر بخواهد او را حج بدهد که برای پدر مستحب است، باید پدر مباشرت در کارهای حج بچه داشته باشد و اعمال حج را بر او جاری سازد).

تمییز شرط مباشرت
و شرط مباشرته...

شرح : یعنی شرط اینکه صحیح باشد خودش کارهای حج را انجام دهد (دو چیز است که آن عبارت است از:) علاوه بر اسلام - و چیزی که در حکم اسلام است به اینکه تمییز داشته باشد (که ارکان و اجزاء حج را از شرایط آن تشخیص بدهد)

بچه مُمَیِّز

پس بنابراین، بچه ممیز (اگر بخواهد حج بجا آورد ، که برای او مستحب است) صحیح است خودش انجام دهد أفعال حج را البته به اجازه ولی اش

بچه و دیوانه

و ما فی حکمه

شارح این جمله را اضافه کرده تا حج بچه و دیوانه هم داخل شود ، زیرا بعضی از فقهاء معتقدند که شرط تحقق اسلام و اطلاق مسلمان بر انسان این است که شخص، مکلف باشد پس غیر مکلف مثل بچه و دیوانه هر چند معترف به احکام اسلام باشند ، در حقیقت مسلمان نیستند بلکه در حکم مسلمانند

نکتــه :

در حج مستحبی پسر نابالغ ، اجازه ولی او شرط می باشد.

و مقصود از ولی در اینجا گفته اند آن کسی است که ولایت دارد تصرف در مال بچه یا مجنون کند

مثل پدر و جد و وصی پدر و جد ، و حاکم شرع و امین حاکم و وکیل حاکم.

کسانی که بر بچّه ولایت دارند

1) پدر 

2) جدّ

3) وصیّ پدر 

4) وصیّ جدّ

5) حاکم شرع

6) امین حاکم

7) وکیل حاکم

حجّ بچّه غیر مُمَیّز

و یحرم الولی عن غیر الممیز  إن أراد الحج به ندبا طفلا کان، أو مجنونا، محرما کان الولی، أم محلا، لأنه یجعلهما محرمین بفعله، لا نائبا عنهما فیقول: اللهم إنی أحرمت بهذا إلى آخر النیة ..

استحباب حج بچه غیر ممیز و دیوانه
و یحرم الأولى عن غیر...

 از آنجا که بر ولیِّ بچه غیر مُمَیّز و دیوانه ، مستحب است آنها را حجّ بدهد و از طرفی چون بچه و دیوانه قوه تمییز ندارند و قصد حقیقی از آنها ممکن نیست

مباشرت ولیّ برای غیر ممیز و دیوانه

فلذا ولیّ اگر بخواهد آنها را حج بدهد باید خودش مباشرت در کارهای حج آنها نماید و اعمال حج را بر آنها جاری سازد

إحرام ولیّ از طرف غیر ممیز و دیوانه

به این کیفیت که ابتدا از طرف بچه و یا دیوانه احرام ببندد به این معنی که نیّت إحرام او را بکند (به این صورت که بگوید: خدایا به این بچه یا دیوانه، احرام می بندم و به این کار ، بچه را مُحرِم قرار می دهد

تَلبیه غیرمُمَیز و دیوانه

سپس بچه را امر کند به گفتن تلبیه (به این معنی که جمله «لبیک اللهم لبیک» تا آخر را به او تلقین کند که بچه بگوید) اگر بچه بتواند بگوید و اگر نتواند، خود ولی از طرف او بگوید.

لباس احرام و ترک محرمات و طواف

سپس دو لباس احرام را به بچه بپوشاند و از چیزهایی که در حال احرام باید ترک شود پرهیزش دهد و وقتی خواست او را طواف دهد صورت وضویی به او بدهد (چون وضوی حقیقی از او ممکن نیست، زیرا نمی تواند نیت کند) و سپس او را وا دارد به طواف که خود بچه طواف کند یا اینکه او را طواف دهد به اینکه بچه را از عقبش براند یا اینکه دست او را بگیرد و بِکِشد و طواف دهد. و اگر به هیچکدام از اینها نشد، نایب بگیرد برای بچه در طواف ، و دو رکعت نماز طواف را در صورتی که بچه کمتر از شش سال داشته باشد خود ولی به جای او بخواند، و اگر چنانچه بچه را امر کند به اینکه صورت نمازی بجا آورد بهتر است. و همچنین در سایر کارهای حج امرکند تا بچه بجا آورد در صورتی که بچه بتواند انجام دهد و اگر نتواند خود ولی به نیابت از بچه انجام دهد. و وقتی این کارها را ولی بر بچه جاری کرد، ثواب یک حج به ولی می دهند.

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • سه شنبه ۹ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه هفتم

 

کتابُ الحجّ

جلسه هفتم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

موارد استثناء شده از اموال

و یستثنى له من جملة ماله داره، و ثیابه، و خادمه و دابته، و کتب علمه اللائقة بحاله ، کما و کیفا عینا و قیمة ، و التمکن من المسیر بالصحة، و تخلیة الطریق، و سعة الوقت

تذکّری از قبل

ویستثنى له من جملة ماله...

چنانکه در شرح زاد و راحله بیان شد ، شرط وجوب حج این نیست که عین زاد و راحله موجود باشد و نیز شرط نیست پول نقد آنها موجود باشد بلکه آنکه شرط وجوب است این است که در بین اموالش مالی داشته باشد که بتواند آن را بفروشد و زاد و راحله تهیه نماید.

استثناء شده های از اموال

حالا شارح در اینجا می فرماید که در بین اموالش، چند چیز استثناء شده است که واجب نیست آنها را برای تهیه زاد و راحله حج بفروشد و آن چند چیز عبارتند از خانه ای که محل سکونت انسان و زن و بچه اش می باشد، لباس ، نوکر، حیوان سواری، کتاب های علمی.

استثنائات اموال

1) خانه

2) لباس

3) نوکر

4) سواری

5) کتابهای علمی

استثنائات اموال در حدّ شأن

همه اینها در صورتی که لایق بحال و شأن او بوده باشد، از مؤنه سال شمرده می شود و از اموال او استثناء شده است . پس فروختن آنها برای حج واجب نیست و یا اگر پول آنها را داشته باشد حج بر او واجب نیست بلکه آن پول را برای تهیه خانه و یا لوازم خانه و یا نوکر و کتب علمی صرف کند و بعد از آن اگر اضافه ای داشته باشد که برای زاد و راحله کافی باشد با شرایط دیگر، مستطیع است و حج بر او واجب می شود.

 شرحی بر مطالب فوق :

و یستثنی..

یعنی استثناء می شود برای او از مجموع اموالش ، چند چیز (که احتیاج به آن دارد در ضروریات معاش و زندگی اش و آنها عبارتند از:) خانه ، لباس ، نوکر ، اسب سواری ، کتاب های علمی او

و دابّته ..  یعنی اسب سواری او

پس با داشتن آن، حج بر او واجب نیست

یعنی نمی شود گفت که اگر آن اسب صلاحیت برای سواری در راه حج دارد، جزء راحله برای او محسوب است و اگر صلاحیت برای سفر حج ندارد باید بفروشد و غیر آن را که صلاحیت برای سفر داشته باشد بخرد.

شأنیت از نظر کمّیت و کیفیّت

اللایقة بحاله.. (این جمله صفت است برای همه آن چند چیز)

یعنی همه آنها از نظر مقدار و کیفیت ، مناسب و لایق شأن او باشد یعنی فقط به مقدار لایق شأنش جزء مؤنه محسوب است و از اموالش استثناء می باشد و بیش از آن نه .

مثال شأنیت از نظر کمّیت

پس بنابراین اگر مثلا لایق شأن او یک خانه باشد و او دو خانه داشته باشد باید خانه دوم را بفروشد و به حج برود و یا اگر پول در خانه داشته باشد باید یک خانه بخرد و با بقیه پول به حج برود.
این مثال از نظر کمیت و مقدار بود

مثال شأنیت از نظر کیفیّت

و اما از نظر کیفیت و چگونگی مثل اینکه لایق شأن او یک خانه کوچک است پس اگر خانه او بزرگ باشد باید آن را تبدیل کند به خانه کوچک و با باقی پول در صورتی که با آن استطاعت حاصل شود به حج برود.

شأنیت در بقیه استثنائات

و همچنین در باقی مثال ها یعنی در خادم و لباس و کتاب باید ، مناسبت شأن او از نظر مقدار و چگونگی را در نظر گرفت.
 

استثنائات اموال عیناً و قیمةً : 

عیناً و قیمةً : 

یعنی این چند چیز مذکور ، استثناء  شده اند چه عین آنها و چه قیمت آنها (یعنی اگر عین آنها را دارد، خود آنها مستثنی هستند و واجب نیست بفروشد برای حج ، و اگر عین آنها را ندارد بلکه پول آنها را دارد، پول آنها مستثنی است یعنی با داشتن پول آنها ، مستطیع نیست تا واجب باشد پول آن را خرج تهیه زاد و راحله برای حج کند بلکه آن پول را صرف کند برای خرید خانه و یا لباس و کتب علمی).

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • دوشنبه ۸ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه ششم

 

کتابُ الحجّ

جلسه ششم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

شرائط حَـجّ

و شرط وجوبه البلوغ، و العقل، و الحریة، و الزاد، و الراحلة بما یناسبه قوة، و ضعفا، لا شرفا، و ضعة فیما  تفتقر إلى قطع المسافة و إن سهل المشی و کان معتادا له أو للسؤال

نکته (2) :

بما یناسبه قوة و ضعفا

کلمه ما مصدریه است و آن جمله متعلق است هم به زاد و هم به راحله یعنی توشه و مرکب بحسب مناسب حال مزاجی او از نظر قوت و ضعف مزاج، شرط می باشد.

 

مقصود از توشه

توشه : غذای خوردنی و آشامیدنی و سایر چیزهایی که مسافر احتیاج به آن دارد برای خود یا حیوان سواری اش از قبیل ظروف و علف حیوان و تمام ضروریات سفر.
و در غذا و توشه خود، باید قوت و ضعف مزاجش را در نظر بگیرد یعنی اگر کسی مزاجش ضعیف باشد بطوری که اکتفا به خوردن نان خالی مثلا نمی تواند بکند و احتیاج به گوشت دارد، حج بر او آن وقتی واجب است که توانایی مالی بر تهیه گوشت در راه داشته باشد.
وکسی که مزاجش قوی است و اکتفا به خوردن نان خالی مثلا می تواند بکند، حج بر او واجب می شود.

مقصود از مَرکب سواری

مَرکب :  هر چیزی است که بر آن سوار می شوند حتی مثل کشتی در راه دریایی ، و در این هم باید قوت و ضعف مزاج انسان را در نظر گرفت یعنی اگر مزاجش ضعیف باشد بطوری که با ماشین باید سفر کند، حج بر او آن وقتی واجب است که توانایی مالی بر تهیه ماشین داشته باشد.
واما کسی که مزاجش قوی است بطوری که با شتر هم می تواند بدون زحمت و مشقت، سفر کند، اگر او توانایی مالی بر تهیه شتر داشته باشد حج بر او واجب است.

مناسب حال مزاجی نه شرافت اجتماعی

لا شرفاً وضعةً

(در شرط بودن زاد و راحله ، باید مناسبت با حال مزاجی شخص از نظر قوت و ضعف را در نظرگرفت) نه حال اجتماعی او از نظر بالا بودن مقام و پایین بودن مقام (یعنی حال او در شرافت مقام و پایین بودن آن، اعتباری ندارد پس اگر کسی شأنش از نظر موقعیت اجتماعی این باشد که با هواپیما سفر کند بطوری که با ماشین رفتن، نقص شأن اوست، اگر چنانچه توانایی مالی بر تهیه ماشین داشته باشد و از نظر مزاجی قوت رفتن با ماشین را دارد حج بر او واجب می شود گرچه شانش، سفر با هواپیما است).

شرط وجوب حَـجّ برای اهل مکّه

فیما یفتقر الى المسافة

(این جمله متعلق است به «الراحلة» ) یعنی مرکب سواری در جایی شرط است که احتیاج به پیمودن راه هست (یعنی برای کسانی که دور از مکه اند و اما برای اهل مکه و نزدیک به مکه که بدون مرکب سواری، بدون زحمت و مشقت می توانند به مکه بیایند، داشتن مرکب برای آنها شرط وجوب نیست پس حج بر آنها واجب است گر چه مرکب نداشته باشند،

شرط وجوب حَـجّ برای غیر اهل مکّه

اما برای کسانی که دورند از مکه و احتیاج به پیمودن راه دارند، برای اینها داشتن مرکب سواری، شرط وجوب است و اگر نداشته باشند حج بر آنها واجب نیست) هر چند پیاده رفتن برای او آسان باشد و عادت به پیاده روی داشته باشد (بطوری که پیاده رفتن با سواره رفتن برای او یکسان باشد و یا چه بسا پیاده رفتن برای او آسانتر باشد، خلاصه اینکه برای کسی که دور از مکه است آسان بودن و عادی بودن پیاده روی برای او حج را واجب نمی کند بلکه در عین حال، داشتن مرکب سواری، شرط وجوب است و بدون آن واجب نیست)

اگر چه گدایی برایش آسان است 

و إن سهل ..

«إن»  وصلیه است معتادا له ضمیر به - مشی - بر می گردد

أو للسؤال عطف است بر - له - وتقدیر عبارت چنین است: و ان کان معتادة للسؤال یعنی اگر چه (گدایی کردن برای او آسان باشد و عادت به گدایی کردن در راه داشته باشد (که از مردم در بین راه گدایی مرکب کند و به این و آن بگوید مرا هم سوار کنید و از مرکب مردم استفاده کند که به این نحو خودش را به مکه برساند ولی باز حج بر او با این حال واجب نیست بلکه وجود مرکب برای او شرط وجوب است).

 سه نظریه در گدایی کردن

نظریه اوّل :

او للسؤال - مربوط به راحله است یعنی گدایی کردن راحله

نظریه دوّم :

او للسؤال - مربوط به توشه است یعنی گدایی کردن توشه

از حاشیه محقّق آقا جمال خوانساری استفاده می شود که ایشان آن را متعلق به - زاد - دانسته اند که مقصود این می شود که : وجود توشه شرط وجوب حج است گر چه او عادت به گدایی کردن داشته باشد و گدایی برای او آسان باشد که در راه از مردم ، غذا و توشه سفر گدایی نماید و به آن نحو خود را به مکه برساند. با این حال باز حج بر او واجب نمی شود.

نظریه سوّم :

 شاید هم او للسؤال - متعلق به هر دو (یعنی زاد و راحله) باشد.

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • يكشنبه ۷ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه پنجم

 

کتابُ الحجّ

جلسه پنجم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

شرائط حَـجّ

و شرط وجوبه البلوغ، و العقل، و الحریة، و الزاد، و الراحلة بما یناسبه قوة، و ضعفا، لا شرفا، و ضعة فیما  تفتقر إلى قطع المسافة و إن سهل المشی و کان معتادا له أو للسؤال

شرایط وجوب حَـجّ

و شرط وجوبه : البلوغ  و العقل...

شرایط حج بر سه قسم است:

1) شرط وجوب

2) شرط صحت

3) شرط مباشرت

در اینجا قسم اول یعنی شرایط وجوب حج را بیان می فرماید :

1) شرط وجوب

حج بر کسی واجب است که شرایط زیر را دارا باشد:

1) بالغ باشد

پس بر بچه نابالغ چه ممیز و چه غیر ممیز ، واجب نیست.

2) عاقل باشد

پس بر دیوانه حج واجب نیست.

3) آزاد باشد

پس بر عبد (برده) حج واجب نیست هر چند مولایش اجازه به او بدهد. آری اگر به اجازه مولا حج کند، صحیح است ولی کفایت از حجة الاسلام نمی کند چنانکه مسأله اش گذشت.

4) استطاعت و توانایی مالی داشته باشد

یعنی توشه راه و مرکب سواری یا مقدار مالی که بتواند با آن مال، توشه و مرکب مناسب حال مزاجی اش تهیه کند داشته باشد برای رفت و برگشت سفر.

نکته :

البته این شرط چهارم برای کسانی است که از شهر مکه دورند و اما برای اهل مکه و یا کسانی که نزدیک به مکه اند ، استطاعت مالی شرط نمی باشد بلکه آنها همین مقدار که توانایی پیاده رفتن داشته باشند، مستطیع می باشند و حج بر آنها واجب است. و در تشخیص اینکه چه کسانی نزدیک و چه کسانی دور از مکه محسوب می شوند باید رجوع به عرف کرد.

5) استطاعت و توانایی بدنی داشته باشد

 یعنی سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را بجا آورد ، پس اگر شخصی از جهت پیری یا مرض ، توانایی رفتن نداشته باشد حج بر او واجب نیست.|

6) استطاعت و توانایی راهی داشته باشد

یعنی در راه مانعی از رفتن نباشد پس اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا آبروی او از بین برود و یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست.

7) استطاعت و توانایی زمانی داشته باشد

توانایی زمانی یعنی وسعت وقت داشته باشد به این معنی که بایستی برای مکلّف مدت کافی باشد که بتواند در این مدت به مکه رفته ، اعمال را در آنجا انجام دهد پس اگر مکلّف وقتی دارای مال شود که پس از آن به اعمال حج نخواهد رسید، بر چنین کسی حج واجب نخواهد بود.

شرایط وجوب حَـجّ

و شرط وجوبه...

یعنی شرط وجوب حج چند چیز است که عبارتند از:

1) بلوغ

2) عقل

3) آزادی

4) استطاعت

1) مالی

2) بدنی

3) راهی

4) زمانی

نکته (1) :

الزاد و الراحلة :

معلوم است که شرط نیست عین زاد و راحله وجود داشته باشد بلکه اگر چنانچه مالی داشته باشد که بتواند با آن مال، زاد و راحله تهیه کند (چه به خریدن و چه به کرایه کردن) واجب می شود حج بر او، و فرقی نیست بین اینکه آن مال، پول نقد باشد یا اینکه ملک باشد مانند قطعه زمین که آن را بفروشد و زاد و راحله تهیه نماید.

نکته (2) :

بما یناسبه قوة و ضعفا

کلمه ما مصدریه است و آن جمله متعلق است هم به زاد و هم به راحله یعنی توشه و مرکب بحسب مناسب حال مزاجی او از نظر قوت و ضعف مزاج، شرط می باشد.

 

مقصود از توشه

توشه : غذای خوردنی و آشامیدنی و سایر چیزهایی که مسافر احتیاج به آن دارد برای خود یا حیوان سواری اش از قبیل ظروف و علف حیوان و تمام ضروریات سفر.
و در غذا و توشه خود، باید قوت و ضعف مزاجش را در نظر بگیرد یعنی اگر کسی مزاجش ضعیف باشد بطوری که اکتفا به خوردن نان خالی مثلا نمی تواند بکند و احتیاج به گوشت دارد، حج بر او آن وقتی واجب است که توانایی مالی بر تهیه گوشت در راه داشته باشد.
وکسی که مزاجش قوی است و اکتفا به خوردن نان خالی مثلا می تواند بکند، حج بر او واجب می شود.

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • شنبه ۶ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه چهارم

 

کتابُ الحجّ

جلسه چهارم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

مرة واحدة

 مرة واحدة بأصل الشرع، و قد یجب بالنذر و شبهه من العهد و الیمین، و الاستیجار، و الإفساد فیتعدد بحسب وجود السبب. و یستحب تکراره لمن أداه واجبا، و لفاقد الشرائط متکلفا، و لا یجزئ ما فعله مع فقد الشرائط عن حجة الإسلام بعد حصولها  کالفقیر یحج ثم یستطیع، و العبد یحج بإذن مولاه ثم یعتق و یستطیع فیجب الحج ثانیا.

 

أسباب وجوب حَـجّ

1) شرع

2) نذر

3) عهد

4) قَسَم

5) نیابت

6) بطلان

 

استحباب تکرار حَجَّةُالإسلام

ویستحب تکراره ... 

بر کسی که حج واجبش (حجة الاسلام) را بجا آورده ، مستحب است بار دیگر حج برود

استحباب انجام حَجَّةُالإسلام با مشقّت

و بر کسی که شرایط وجوب حج در او نیست (مثل کسی که مستطیع نیست یعنی توشه راه و مرکب سواری ندارد) مستحب است با تحمل مشقت (به قرض کردن یا حتی گدایی توشه و مرکب) حج برود ولی اگر چنانچه سال های بعد شرایط استطاعت در او حاصل شود، آن حجّی که مستحباً بجا آورده کفایت از حج واجب (حجة الاسلام) نمی کند، زیرا حج او قبل از وجوب بوده (و این مثل این است که نماز را قبل از دخول وقت بخواند و یا زکات را قبل از وجوب آن بدهد) پس باید دوباره به حج برود تا حجة الاسلام را بجا آورد چون شرط وجوب حاصل شده.
عبارت مصنف چنین است - و یستحب لفاقد الشرایط ..

یعنی برای کسی که فاقد شرایط وجوب حج است مستحب است حج برود با تکلّف و زحمت .
و شارح برای کسی که حج واجبش را بجا آورده، استحباب تکرار حج را بیان نموده

 عدم کفایت حَجَّةُالإسلام استحبابی

ولا یجزی..

یعنی کفایت نمی کند حجّی که با نبود شرایط وجوب بجا آورده ، از حَجَّةُالإسلام (که حج واجب اوست) در وقت حصول شرایط وجوب

کالفقیر..

یعنی (مثال کسی که فاقد شرایط است)

1) مثل فقیر (و مقصود از فقیر در اینجا فقیر اصطلاحی نیست بلکه مقصود کسی است که شرط استطاعت یعنی توشه راه و وسیله سواری ندارد) حج برود (با تکلُّف و زحمت به اینکه گدایی کند مرکب و یا توشه) سپس مستطیع شود در سال دیگر) 

2) مثل عبــد ، حج برود (با زحمت در وقتی که مستطیع نبوده) با اجازه مولایش ، سپس آزاد شود (که آزاد بودن یکی از شرایط وجوب حج است) و مستطیع گردد،

نتیجه :

پس (بر فقیر و بر عبد بعد از استطاعتشان) واجب می شود بار دوم حج برود (که حَجَّةُالإسلام بجا آورد و حجّی که قبلا بجا آورده کفایت نمی کند) بإذن مولاه چون شرط صحت حجّ از عبد، این است که مولایش اجازه دهد .

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • پنجشنبه ۴ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه سوّم

 

کتابُ الحجّ

جلسه سوم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

 

 

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

\

مرة واحدة

 مرة واحدة بأصل الشرع، و قد یجب بالنذر و شبهه من العهد و الیمین، و الاستیجار، و الإفساد فیتعدد بحسب وجود السبب. و یستحب تکراره لمن أداه واجبا، و لفاقد الشرائط متکلفا، و لا یجزئ ما فعله مع فقد الشرائط عن حجة الإسلام بعد حصولها  کالفقیر یحج ثم یستطیع، و العبد یحج بإذن مولاه ثم یعتق و یستطیع فیجب الحج ثانیا.

 

 

وجوبِ حَجَّةُالإسلام

 

مرة واحدة (بأصل الشرع..)

بر هر مکلفی در مدت عمر خود، عمل حج را بجا آوردن ، در اصل شرع یک مرتبه واجب است و این حج اول را «حجة الاسلام» می نامند یعنی حجی که یکی از ارکان پنجگانه اسلام است ، زیرا در بسیاری از روایات آمده است که : « بُنِیَ الإسلامُ على خَمْسَةِ أشْیاءَ : عَلى الصَّلاةِ ، و الزَّکاةِ ، و الحَجِّ ، و الصّومِ ، و الوَلایةِ...»

اصل شرع سبب وجوب حَــــجّ

 

بأصل الشرع..  این تعبیر در مقابل سببی است که از طرف مکلف باشد مثل نذر و غیر آن که بعد از این ذکر کرده

 

نذرِ مکلَّف سبب وجوب حَــــجّ

 

که وقتی مکلف مثلا نذر حج می کند گر چه حج شرعاً واجب می شود و لکن وجوب آن مستقیما به اصل شرع نیست بلکه به سبب نذری است که از طرف خود مکلف بوده، بخلاف «حجة الاسلام» که وجوب آن به اصل شرع است.

 

أسبابِ وُجوبِ حَــــجّ

 

و قد یجب بالنذر.. یعنی گاهی حج واجب می شود به واسطه (اسبابی مثل) نذر و شبه آن یعنی عهد و قسم، و اجیر شدن برای نیابت از کسی مثل آنکه کسی نیابت کند که حجّی را از طرف کس دیگری انجام دهد، خواه بر آن دیگری واجب باشد یا نباشد، حج بر نائب واجب می شود) و باطل کردن حج (و اینها همان اسباب حج است که شارح در عنوان فصل اشاره به آن نمود) پس حج، متعدد می شود بحسب وجود سبب آن و الا فساد یعنی باطل کردن حج ، سبب وجوب حج دیگر است. فرق نمیکند حجّی که باطلش کرده حج واجب باشد یا مستحب زیرا حج مستحب به واسطه شروع کردن آن واجب می شود و باید تا آخر تمامش کند و جایز نیست باطلش کند پس اگر باطلش کند، حج دیگر بر او واجب می شود.

 

أسباب وجوب حَـجّ

1) شرع

2) نذر

3) عهد

4) قَسَم

5) نیابت

6) بطلان

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

 

  • فقه کتاب الحج
  • چهارشنبه ۳ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه دوّم

 

کتابُ الحجّ

جلسه دوّم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

 

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

 

فهرست

و فیه فصول

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

 

خاتمة

تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

\

فصل اول

(کتاب الحج و فیه فصول : الأول فی شرائطه وأسبابه) : (یجب الحج على المستطیع) بما سیأتی (من الرجال والنساء والخناثی على الفور) بإجماع الفرقة المحقة، و تأخیره کبیرة موبقة. والمراد بالفوریة و وجوب المبادرة إلیه فی أول عام الاستطاعة مع الإمکان. وإلا ففیما یلیه، وهکذا... ولو توقف على مقدمات من سفر وغیره وجب الفور بها على وجه یدرکه کذلک. ولو تعددت الرفقة فی العام الواحد وجب السیر مع أولاها، فإن أخرعنها وأدرکه مع التالیة، وإلا کان کمؤخره عمدا فی استقراره.

حَـجّ در لغت

به معنای مطلق قصد می باشد

حَـجّ در اصطلاح شرع

قصدِ تَشَرُّف به مکه معظمه و زیارت خانه خدا در زمان معین و انجام اعمالی است که با ترتیب خاص و شرایط مخصوصی بنحوی که خداوند متعال دستور فرموده، می باشد.

فرقِ حَـجّ و حِـجّ :

کلمه - حَـجّ - به فتح حاء در یک لغت آمده

که به فتح آن مصدر است یعنی قصدِ زیارت

و کلمه حِـجّ به کسر حاء در لغت دیگر آمده 

 بکسر، اسم مصدر است که نتیجه آن قصد باشد یعنی زیارت مقصود

نکته :

و آنچه به مقتضای آیه شریفه بر مردم واجب است

حِـجّ البیت است یعنی زیارت قصد شده، نه فقط قصد زیارت

پس حَـجّ (به فتح حاء) مقدمه و پیش قراول حِـجّ (به کسرحاء) است

که نه قصد تنها کافی است و نه زیارت بی قصد و بی حساب.

هفت فصل

جناب مصنف مسائل حج را در هفت فصل بیان می فرماید :  فصل اول در بیان شرایط حج  (چه شرایط وجوب و چه شرایط صحت آن)  و بیان اسباب حج یعنی اموری که حج را واجب می کنند مثل :  نذر و عهد و قسم و نیابت از کسی.

وجوب حج بر مستطیع
 

یجب الحج على المستطیع..

کسی که مستطیع باشد (یعنی توانایی حج دارد توانایی مالی و بدنی و راهی ) چه مرد و چه زن و چه خنثی، واجب است حج برود و وجوب آن فوری است به اجماع علمای شیعه، و تأخیر آن از سالی که بر او واجب شده، گناه کبیره (کمرشکن) هلاک کننده است هر چند در سال بعد بجا آورد.

اقسام استطاعت :

1) استطاعت مالی

2) استطاعت بدنی

3) استطاعت راهی

افرادِ متعلَّق وجوب

1) مرد

2) زن

3) خنثی

فوری بودن حَـجّ

ومقصود از فوری بودن آن این است که کسی که در موسم حَـجّ مستطیع باشد باید همان سال اول استطاعت برود و اگر در آن سال ممکن نشد باید در سال بعد برود و هکذا در سال های بعد.

فوری بودن مقدمات حَـجّ

و اگر چنانچه حَـجّ او مقدماتی لازم دارد از قبیل سفر و غیر آن، باید فوراً اقدام به آن مقدمات کند بطوری که به حج آن سال برسد و اگر در آن سال ممکن نشد برای سال بعد برسد.

فوریّت در حرکت با اولین کاروان

و اگر چنانچه در یک سال، چند قافله برای حج بود باید با اولین کاروان برود و اگر عمداً با آن نرود و با کاروان دوم رفت چنانچه به حج برسد اشکالی ندارد، و اگر به حج نرسید همچون کسی که عمداً حجش را از آن سال استطاعت تأخیر انداخته، خواهد بود در اینکه وجوب حج به عهده اش باقی است هر چند استطاعت او از بین برود پس به هر زحمتی که هست باید در سال بعد به حج برود.

در حالی که اگر با اولین کاروان میرفت و احیانا به واسطه پیش آمدی در سفر، به حج آن سال نرسد اگر استطاعت او از بین برود، وجوب حج هم از عهده اش ساقط می شود و واجب نیست در سال بعد به حج برود.

ترجمه و شرح مطلب 

یعنی واجب می شود عمل حج بر کسی که استطاعت پیدا کرده (از توانایی مالی و بدنی و راهی) من الرجال .. یعنی کسی که مستطیع است از مردان و زنان و خنثی ها على الفور یعنی وجوب آن، فوری است به اتفاق جماعت فقهاء محقه یعنی شیعه، و تأخیر آن (از سال اول استطاعت) گناه کبیره هلاک کننده است (و هلاک کننده بودن آن کنایة از شدت عذاب آن گناه در روز قیامت، و در دنیا هم مورد بازخواست قرار می گیرد پس کسی که حج را تأخیر بیندازد بمانند کسی است که هلاک شده).

شرح فوریّت حَـجّ
 

والمراد بالفوریة.. یعنی مقصود از فوری بودن وجوب حج، این است که باید شتاب کند به سوی حج در اولین سال استطاعت در صورت امکان، و اگر در آنسال ممکن نشد باید در سال بعد برود و هکذا (اگر در آن سال هم ممکن نشد، در سال سوم برود)

شرح فوریّت مقدمات حَـجّ

ولو توقف.. یعنی و اگر عمل حج، موقوف بر مقدماتی از قبیل سفر و غیر آن، باشد باید شتاب کند به سوی تحصیل مقدمات بطوری که حج را درک کند در سال اول استطاعت در صورت امکان، و گرنه در سال بعد و غیره مثل تهیه وسائل سفر

فوریّتِ حرکت با اولین کاروان

و لو تعددت.. یعنی اگر چند قافله در یک سال بود باید با اولین قافله برود پس اگر تأخیر انداخت از آن قافله و حج را با قافله بعدی درک کرد (اشکالی نیست) و گرنه اگر با قافله دوم، حج را درک نکند هر آینه بمانند کسی که عمداً حج را تأخیر انداخته خواهد بود ، در اینکه وجوب حج بر عهده او مستقر است (هر چند استطاعت او از بین برود پس به هر زحمتی که هست باید در سال بعد برود)

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

  • فقه کتاب الحج
  • سه شنبه ۲ شهریور ۰۰

فقه 3 کتاب الحج . استاد حمید رضا امینی . جلسه اول

 

کتابُ الحجّ

جلسه اوّل

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

 

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

فهرست

و فیه فصول

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

 

خاتمة

تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج

\

فصل اول

(کتاب الحج و فیه فصول : الأول فی شرائطه وأسبابه) : (یجب الحج على المستطیع) بما سیأتی (من الرجال والنساء والخناثی على الفور) بإجماع الفرقة المحقة، و تأخیره کبیرة موبقة. والمراد بالفوریة و وجوب المبادرة إلیه فی أول عام الاستطاعة مع الإمکان. وإلا ففیما یلیه، وهکذا... ولو توقف على مقدمات من سفر وغیره وجب الفور بها على وجه یدرکه کذلک. ولو تعددت الرفقة فی العام الواحد وجب السیر مع أولاها، فإن أخرعنها وأدرکه مع التالیة، وإلا کان کمؤخره عمدا فی استقراره.

حَـجّ در لغت

به معنای مطلق قصد می باشد

حَـجّ در اصطلاح شرع

قصدِ تَشَرُّف به مکه معظمه و زیارت خانه خدا در زمان معین و انجام اعمالی است که با ترتیب خاص و شرایط مخصوصی بنحوی که خداوند متعال دستور فرموده، می باشد.

فرقِ حَـجّ و حِـجّ :

کلمه - حَـجّ - به فتح حاء در یک لغت آمده

که به فتح آن مصدر است یعنی قصدِ زیارت

و کلمه حِـجّ به کسر حاء در لغت دیگر آمده 

 بکسر، اسم مصدر است که نتیجه آن قصد باشد یعنی زیارت مقصود

نکته :

و آنچه به مقتضای آیه شریفه بر مردم واجب است

حِـجّ البیت است یعنی زیارت قصد شده، نه فقط قصد زیارت

پس حَـجّ (به فتح حاء) مقدمه و پیش قراول حِـجّ (به کسرحاء) است

که نه قصد تنها کافی است و نه زیارت بی قصد و بی حساب.

هفت فصل

جناب مصنف مسائل حج را در هفت فصل بیان می فرماید :  فصل اول در بیان شرایط حج  (چه شرایط وجوب و چه شرایط صحت آن)  و بیان اسباب حج یعنی اموری که حج را واجب می کنند مثل :  نذر و عهد و قسم و نیابت از کسی.

وجوب حج بر مستطیع

یجب الحج على المستطیع..

کسی که مستطیع باشد (یعنی توانایی حج دارد توانایی مالی و بدنی و راهی ) چه مرد و چه زن و چه خنثی، واجب است حج برود و وجوب آن فوری است به اجماع علمای شیعه، و تأخیر آن از سالی که بر او واجب شده، گناه کبیره (کمرشکن) هلاک کننده است هر چند در سال بعد بجا آورد.

اقسام استطاعت :

1) استطاعت مالی

2) استطاعت بدنی

3) استطاعت راهی

افرادِ متعلَّق وجوب

1) مرد

2) زن

3) خنثی

فوری بودن حَـجّ

ومقصود از فوری بودن آن این است که کسی که در موسم حَـجّ مستطیع باشد باید همان سال اول استطاعت برود و اگر در آن سال ممکن نشد باید در سال بعد برود و هکذا در سال های بعد.

فوری بودن مقدمات حَـجّ

و اگر چنانچه حَـجّ او مقدماتی لازم دارد از قبیل سفر و غیر آن، باید فوراً اقدام به آن مقدمات کند بطوری که به حج آن سال برسد و اگر در آن سال ممکن نشد برای سال بعد برسد.

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

  • فقه کتاب الحج
  • دوشنبه ۱ شهریور ۰۰
موضوعات
آرشیو مطالب