کتابُ الحجّ

جلسه دهم

https://bayanbox.ir/view/4963341095878816874/002.png

https://bayanbox.ir/view/6990364449040579777/hadith-line.png

و شرطه صحة الندب من المرأة إذن الزوج ، أما الواجب فلا، و یظهر من إطلاقه ، أن الولد لا یتوقف حجه مندوبا على إذن الأب أو الأبوین و هو قول الشیخ رحمه اللّٰه و مال إلیه المصنف فی الدروس و هو حسن إن لم یستلزم السفر المشتمل على الخطر و إلا فاشتراط إذنهما أحسن  و لو أعتق العبد المتلبس  بالحج بإذن المولى، أو بلغ الصبی، أو أفاق المجنون بعد تلبسهما به صحیحا  قبل أحد الموقفین صح و أجزأ عن حجة الإسلام على المشهور  و یجددان نیة الوجوب بعد ذلک أما العبد المکلف فبتلبسه به ینوی الوجوب بباقی أفعاله ، فالإجزاء فیه أوضح‌

 

و شرط صحة الندب..

زن اگر بخواهد حج مستحبی انجام دهد، اجازه شوهر لازم است پس بدون اجازه او حج مستحبی زن باطل است ولی در حج واجب زن، اجازه شوهر لازم نیست.

سپس شارح می فرماید:

از اینکه مصنف اذن مولی برای عبد و اذن زوج برای زن را بیان کرد ولی درباره اذن پدر برای پسر بالغ چیزی ذکر نفرمود، استفاده می شود که در حج مستحبی پسر بالغ، اجازه پدر و یا پدر و مادر لازم نیست و شیخ طوسی هم همین قول را اختیار کرده .

شارح می فرماید:

نظر ما این است که باید تفصیل بدهیم در آن مسأله به اینکه اگر سفر پسر خطری نباشد به این معنی که احتمال خطر بر پسر نباشد (و خطر از جهت اهلیت نداشتن پسر برای سفر، و نوجوان بودن او مثلا، هر چند بالغ است) در این صورت اجازه پدر و مادر شرط نیست. اما اگر احتمال خطر بر او باشد بهتر است که اجازه پدر و مادر شرط باشد چون پدر و مادر از نظر اینکه مهربانند بر پسر، مصالح او را بهتر می دانند از خود او پس آنها یا جلوگیری می کنند از رفتن او و یا تدبیری برای او میکنند که خطری بر او نباشد.

شرح عبارت:

وشرط...

یعنی شرط صحت حج مندوب (یعنی مستحبی) از زن، اجازه شوهر است اما در حج واجب او، شرط نیست اجازه شوهر.

ویظهر من...

یعنی از اطلاق مصنف (یعنی از اینکه مصتف راجع به حج پسر چیزی نفرموده) ظاهر می شود اینکه پسر بالغ، حج مستحبی او توقف بر اجازه پدر یا پدر و مادر ندارد

و این قول شیخ طوسی می باشد و مصتف هم میل کرده به این قول در کتاب «دروس»

صحة الندب ..

در بعضی از نسخه های کتاب ، صحتــه با ضمیر میباشد و این غلط است از نظر ادبیات عرب زیرا کلمه - الندب - بعد از آن باید صفت آن ضمیر باشد و حال آنکه برای ضمیر صفت آورده نمی شود چنانکه در ادبیات گفته اند که - الضمائر لا یوصف ولا یوصف به - و نیز ضمیر صحته مضاف الیه است و برای مضاف الیه صفت آورده نمی شود

اذن الاب او الابوین

اینکه این مطلب را بطور تردید با کلمه - او - بیان کرده اشاره است به اینکه در این مسأله دو قول است: بعضی اجازه پدرِ تنها را شرط دانسته اند، و بعضی دیگر اجازه پدر و مادر را شرط کرده اند

و هو حسن..

(این نظرشارح است:)

یعنی شرط نبودن اجازه پدر و مادر، نیکوست بشرط اینکه حج پسر، مستلزم سفری که خطری است نباشد (و مقصود از خطر چنانکه گفتیم خطر بر خود پسر است نه خطر راه چون خطر راه، مسقط استحباب حج است همچنانکه مسقط وجوب آن نیز هست ، زیرا یکی از شرایط وجوب حج، أمن بودن راه است چنانکه گذشت)

و الا فاشتراط..

یعنی و اگر حج پسر خطری باشد، می گوئیم که اشتراط اذن پدر و مادر، بهتر است بلکه اگر رفتن او در این صورت موجب اذیت و ناراحتی پدر و مادر باشد ، اشتراط اجازه آنها حتمی است نه اینکه بهتر باشد).

 

احکام حجّ عبد و صبی و مجنون

و لو أعتق العبد المتلبس  بالحج بإذن المولى، أو بلغ الصبی، أو أفاق المجنون   بعد تلبسهما به صحیحا  قبل أحد الموقفین صح و أجزأ عن حجة الإسلام   على المشهور  و یجددان نیة الوجوب بعد ذلک أما العبد المکلف فبتلبسه به ینوی الوجوب بباقی أفعاله ، فالإجزاء فیه أوضح‌ و یشترط استطاعتهم له سابقا و لاحقا، لأن الکمال الحاصل أحد الشرائط فالإجزاء من جهته . و یشکل ذلک فی العبد إن أحلنا ملکه  و ربما قیل: بعدم اشتراطها فیه للسابق ، أما اللاحق فیعتبر قطعا، و یکفی البذل   للزاد و الراحلة فی تحقق الوجوب   على المبذول له.

ولو أعتق العبد...

وجوب اعاده حج عبد بعد از آزادی

 یکی از مسائلی که سابقا گذشت این بود که

») عبدی که آزاد نشده

مستحب است با تکلف و زحمت با اجازه مولایش به حج برود

») همین عبد بعد از آزاد شدن ، خودش مستطیع شد و شرایط دیگر هم جمع بود

باید دوباره به حج برود که حجةالاسلام (حج واجب) او می باشد،

چون آن حج مستحبی کفایت از حج واجبش نمی کند.

موارد کفایت حج و عدم اعاده

آزادی عبد بعد از شروع حج

حالا در اینجا یک فرعی را در رابطه با آن مسأله بیان می کند و آن اینکه

اگر عبد بعد از آنکه شروع به حج مستحبی با اجازه مولایش نمود

مولایش او را آزاد کند قبل از وقوف در مشعر و یا وقوف در عرفات

(که در عمل از اعمال حج می باشند)

گفته اند حج او صحیح و همین کفایت از حجة الاسلام (که حج واجب اوست) می کند

یعنی اگر بعداً مستطیع شود حج بر او واجب نمی شود.

بلوغ بچه مُمَیّز بعد از شروع حج

و همچنین در بچه ممیزی که بطور صحیح، وارد حج مستحبی شده (یعنی باذن ولی اش بوده)

اگر قبل از وقوف به مشعر و یا عرفات ، بالغ گردد.

حج او صحیح و کفایت از حجة الاسلام می کند

در حالی که اگر بالغ نشده بود آن حج مستحبی کفایت از حجة الاسلام نمی کرد

به این معنی که بعد از بلوغ اگر مستطیع می شد

و شرایط دیگر هم جمع بود حج دیگری که حجة الاسلام باشد بایستی بجا آورد.

سلامتی دیوانه بعد از شروع حج

و همچنین در دیوانه ای که بطور صحیح ، وارد حج مستحبی شده

مثل اینکه قبل از دیوانه شدن، احرام بسته بوده و سپس دیوانه شده،

اگر چنانچه قبل از وقوف به مشعر ویا عرفات، دوباره سلامتی یابد

آن حج او صحیح و کفایت از حجة الاسلام او میکند.

تبدیل نیّت استحباب به وجوب در بچه و دیوانه

سپس شارح می فرماید که:

بچه و دیوانه بعد از بلوغ و سلامتی از جنون در اثناء حج

بایستی نیت استحباب را تبدیل به نیت وجوب، در باقی اعمال کنند

عدم تبدیل نیّت استحباب به وجوب در عبد

اما در عبدی که بالغ بوده

از آنجا که به مجرد شروع در حج مستحبی باید بقیه افعال حج را به قصد وجوب بجا آورد

(زیرا گفته اند عبد گر چه عمل حج مستحبی را به نیت استحباب شروع می کند اما وقتی شروع کرد اتمام آن بر او واجب است و بایستی باقی افعال حج را به نیت وجوب بجا آورد)

فلذا بعد از آزاد شدنش در اثناء حج ، واجب نیست تجدید نیت کند، زیرا نیت وجوب داشته

پس کفایت آن حج از حج واجب (حجة الاسلام) جهتش در عبد روشن است

توضیح موارد فوق

بخلاف بچه و دیوانه که آنها چون مکلّف نبودند

به مجرد شروع در عمل مستحبی لازم نبوده به قصد وجوب، باقی افعال را بجا آورند

فلذا بعد از بلوغ و سلامتی از جنون در اثنای حج،

وقتی که نیت خود را تجدید به نیت وجوب می کنند

مورد اشکال می شود که چگونه کفایت از حج واجب می کند

با اینکه مقداری از اعمال را (که عمره تمتع باشد) به نیت استحباب بجا آورده اند.

بدین جهت در صبی و مجنون ، مجزی بودن حج مستحبی در مسأله مورد بحث، خیلی روشن نیست.

شرح عبارت :

ولو اعتق..

یعنی اگر آزاد شد عبد - بعد از آنکه شروع به حج (مستحبی) کرده بود به اجازه مولایش - و یا اگر بالغ شود بچه ممیز و یا دیوانه سلامتی یابد بعد از آنکه وارد حج شده بودند بطور صحیح قبل از یکی از دو موقف (مشعر وعرفات)

صح و اجزء..

جواب ۔ لو۔ می باشد یعنی حج آنها صحیح و کفایت از حجة الاسلام می کند بنابر قول مشهور

و یجددان نیة الوجوب..

یعنی صبی و دیوانه بایستی نیتشان را به نیت وجوب برگردانند، بعد از بلوغ و سلامتی از جنون و اما عبد مکلف (لازم نیست تجدید نیت کند زیرا وی)  به وارد شدنش در حج، نیت وجوب در باقی افعال می کند (چون عبد وقتی که به اذن مولایش وارد حج مستحبی شد و احرام را به نیت استحباب بست، اتمام حج بر او واجب است فلذا بایستی بعد از احرام، باقی کارهای حج را به نیت وجوب بجا آورد پس عبد، نیت وجوب دارد و احتیاجی نیست به اینکه بعد از آزاد شدن در اثناء حج، نیت خود را تجدید کند

بخلاف صبی و مجنون ، آنها قبل از بلوغ و افاقه ، نیت استحباب داشتند و بایستی بعد از بلوغ و افاقه، نیت خود را به وجوب برگردانند)

یجددان النیة..

در اینکه مقصود از تجدید نیت در اینجا چیست؟

شارح در کتاب «مسالک» چند احتمال ذکر کرده و ما دو احتمالش را در اینجا ذکر می کنیم:

یکی اینکه مقصود این باشد که در باقی افعال حج، نیت وجوب کند،

دوم اینکه: مقصود این است که نیت احرام را تجدید کند برای حج واجب (حجة الاسلام) به این معنی که قبلا نیت احرام برای حج مستحبی بوده و حالا در اثناء ، آن را برگرداند به نیت احرام برای حج واجب یعنی نیت کند که از الان احرامم برای حجة الاسلام است

فالاجزاء فیه أوضح

یعنی پس مجزی بودن حج مستحبی ، در عبد ، واضحتر است (از مجزی بودن حج در صبی و مجنون ، زیرا عبد از همان موقع شروع در عمل، نیت وجوب داشته بخلاف صبی و مجنون که قبل از بلوغ و افاقه ، نیت استحباب داشتند و مقداری از افعال حج را بطور مستحب بجا آورده اند فلذا مورد اشکال می شود که چگونه مجزی از حج واجب (حجة الاسلام می شود).

ویشترط استطاعتهم له...

شارح می فرماید که در مساله مذکوره، تنها آزادی و بلوغ و افاقه از جنون ، کافی نیست در اجزاء حج بلکه آن وقتی مجزی است که قبل از آزادی عبد و قبل از بلوغ بچه و عاقل شدن دیوانه، استطاعت مالی داشته باشند و همچنین بعد از آزادی و بلوغ و عقل، مستطیع باشند، زیرا آزادی و بلوغ و عقل، بعضی از شرایط حج است و باید بقیه شرایط هم جمع باشد که یکی استطاعت است.

 

 

 

 

اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، صفحه : 63‌  کِتَابُ الْحَجِّ‌

[الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌

 [الفصل] الْأَوَّلُ:یَجِبُ الْحَجُّ عَلَى الْمُسْتَطِیعِ‌مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْخَنَاثَى عَلَى الْفَوْرِ مَرَّةً بِأَصْلِ الشَّرْعِ، وَ قَدْ تَجِبُ بِالنَّذْرِ وَ شِبْهِهِ وَ الاسْتِئْجَارِ وَ الْإِفْسَادِ وَ یُسْتَحَبُّ تَکْرَارُهُ وَ لِفَاقِدِ الشَّرَائِطِ، وَ لَا یُجْزِى کَالْفَقِیرِ وَ الْعَبْدِ بِإِذْنِ مَوْلَاهُ، وَ شَرْطُ وُجُوبِهِ الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْحُرِّیَّةُ وَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ وَ التَّمَکُّنُ مِنَ الْمَسِیرِ، وَ شَرْطُ صِحَّتِهِ الْإِسْلَامُ، وَ شَرْطُ مُبَاشَرَتِهِ مَعَ الْإِسْلَامِ التَمْیِیزُ. وَ یُحْرِمُ الْوَلِیُّ عَنِ غَیْرِ الْمُمَیِّزِ نَدْباً، وَ یُشْتَرَطُ فِی صحَّتِهِ مِنَ الْعَبْدِ إِذْنُ الْمَوْلَى، وَ شَرْطُ صِحَّةِ النَّدْبِ مِنَ الْمَرْأَةِ إِذْنُ الزَّوْجِ، وَ لَوْ أُعْتِقَ الْعَبْدُ أَوْ بَلَغَ الصَّبِیُّ أَوْ أَفَاقَ الْمَجْنُونُ قَبْلَ أَحَدِ الْمَوْقِفَیْنِ صَحَّ وَ أَجْزَأَهُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ یَکْفِی الْبَذْلُ فِی تَحَقُّقِ الْوُجُوبِ وَ لَا یُشْتَرَطُ صِیغَةٌ خَاصَّةٌ.فَلَوْ حَجَّ بِهِ بَعْضُ إِخْوَانِهِ أَجْزَأَهُ عَنِ الْفَرْضِ،وَ یُشْتَرَطُ وُجُودُ مَا یَمُونُ بِهِ عِیَالَهُ الْوَاجِبِی النَّفَقَةِ‌إِلَى حِینِ رُجُوعِهِ، وَ فِی اسْتِنَابَةِ الْمَمْنُوعِ بِکِبَرٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ عَدُوٍّ قَوْلَانِ، وَ الْمَرْوِیُّ عَنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ ذَلِکَ، ‌وَ لَوْ زَالَ الْعُذْرُ حَجَّ ثَانِیاً. وَ لَا یُشْتَرَطُ الرُّجُوعُ إِلَى کِفَایَةٍ عَلَى الْأَقْوَى، وَ لَا فِی الْمَرْأَةِ الْمَحْرَمُ، وَ یَکْفِی ظَنُّ السَّلَامَةِ. وَ الْمُسْتَطِیعُ یُجْزِئُهُ الْحَجُّ مُتَسَکِّعاً، وَ الْحَجُّ مَاشِیاً أَفْضَلُ إِلَّا مَعَ الضَّعْفِ عَنِ الْعِبَادَةِ فَالرُّکُوبُ أَفْضَلُ، فَقَدْ حَجَّ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَاشِیاً مِرَاراً، وَ قِیلَ: إِنَّهَا خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ حِجَّةً، وَ الْمَحَامِلُ تُسَاقُ بَیْنَ یَدَیْهِ.وَ مَنْ مَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَهُ‌، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ وَ کَانَ قَدِ اسْتَقَرَّ فِی ذِمَّتِهِ قُضِیَ عَنْهُ مِنْ بَلَدِهِ فِی ظَاهِرِ الرِّوَایَةِ، فَلَوْ ضَاقَتِ التَّرِکَةُ فَمِنْ حَیْثُ بَلَغَتْ وَ لَوْ مِنْ الْمِیقَاتِ.وَ لَوْ حَجَّ ثُمَّ ارْتَدَّ‌ثُمَّ عَادَ لَمْ یُعِدْ عَلَى الْأَقْرَبِ، وَ لَوْ حَجَّ مُخَالِفاً ثُمَّ اسْتَبْصَرَ لَمْ یُعِدْ إِلَّا أَنْ یُخِلَّ بِرُکْنٍ، نَعَمْ یُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ.الْقَولُ فِی حَجِّ الْأَسْبَابِ:لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ وَ أَطْلَقَ کَفَتِ الْمَرَّةُ‌وَ لَا تُجْزِئُ عَنْ حِجَّةِ الْإِسْلَامِ، وَ قِیلَ: إِنْ نَوَى حِجَّةَ النَّذْرِ أَجْزَأَتْ وَ إِلَّا فَلَا. وَ لَوْ قَیَّدَ بِحِجَّةِ الْإِسْلَامِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ لَوْ قَیَّدَ غَیْرَهَا فَهُمَا اثْنَتَانِ وَ کَذَا الْعَهْدُ وَ الْیَمِینُ، وَ لَوْ نَذَرَ الْحَجَّ مَاشِیاً وَجَبَ وَ یَقُومُ فِی الْمِعْبَرِ، فَلَوْ رَکِبَ طَرِیقَهُ أَوْ بَعْضَهُ قَضَى مَاشِیاً، وَ لَوْ عَجَزَ عَنِ الْمَشْیِ رَکِبَ وَ سَاقَ بَدَنَةً.وَ یُشْتَرَطُ فِی النَّائِبِ‌الْبُلُوغُ وَ الْعَقْلُ وَ الْخُلُوُّ مِنْ حَجٍّ وَاجِبٍ مَعَ التَّمکُّن مِنْهُ وَ لَوْ مَشْیاً وَ الْإِسْلَامُ وَ إِسْلَامُ الْمنُوبِ عَنْهُ وَ اعْتِقَادُهُ الْحَقَّ إِلَّا أَنْ یَکُونَ أَبَا النَّائِبِ.وَ یُشْتَرَطُ نِیَّةُ النِّیَابَةِ مِنْهُ وَ تَعَیُّنُ الْمَنُوبِ عَنْهُ قَصْداً، وَ یُسْتَحَبُّ لَفْظاً عِنْدَ الْأَفْعَالِ، وَ تُبْرَأُ ذِمَّتُهُ لَوْ مَاتَ مُحْرِماً بَعْدَ دُخُولِ الْحَرَمِ وَ إِنْ خَرَجَ‌ ‌مِنْهُ بَعْدُ، وَ لَوْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ اسْتُعِیدَ مِنَ الْأُجْرَةِ بِالنِّسْبَةِ، وَ یَجِبُ الْإِتْیَانُ بِمَا شُرِطَ عَلَیْهِ حَتَّى الطَّرِیقِ مَعَ الْغَرَضِ، وَ لَیْسَ لَهُ الاسْتِنَابَةُ إِلَّا مَعَ الْإِذْنِ صَرِیحاً أَوْ إِیقَاعُ الْعَقْدِ مُقَیَّداً بِالْإِطْلَاقِ، وَ لَا یَحُجُّ عَنْ اثْنَیْنِ فِی عَامٍ، وَ لَوِ اسْتَأْجَرَاهُ لِعَامٍ فَسَبَقَ أَحَدُهُمَا صَحَّ السَّابِقُ وَ إِنْ اقْتَرَنَا بَطَلَا، وَ تَجُوزُ النِّیَابَةُ فِی أَبْعَاضِ الْحَجِّ، کَالطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَ الرَّمْیِ مَعَ الْعَجْزِ، وَ لَوْ أَمْکَنَ حَمْلُهُ فِی الطَّوَافِ وَ السَّعْیِ وَجَبَ وَ یُحْتَسَبُ لَهُمَا.وَ کَفَّارَةُ الْإِحْرَامِ فِی مَالِ الْأَجِیرِ وَ لَوْ أَفْسَدَ حَجَّهُ قَضَى فِی الْقَابِلِ، وَ الْأَقْرَبُ الْإِجْزَاءُ، وَ یَمْلِکُ الْأُجْرَةَ.وَ یُسْتَحَبُّ إِعَادَةُ فَاضِلِ الْأُجْرَةِ، وَ الْإِتْمَامُ لَهُ لَوْ أَعْوَزَ وَ تَرْکُ نِیَابَةِ الْمَرْأَةِ الصَّرُورَةِ وَ الْخُنْثَى الصَّرُورَةِ، وَ یُشْتَرَطُ عِلْمُ الْأَجِیرِ بِالْمَنَاسِکِ وَ قُدْرَتُهُ عَلَیْهَا وَ عَدَالَتُهُ فَلَا یُسْتَأْجَرُ فَاسِقٌ وَ لَوْ حَجَّ أَجْزَأَهُ، وَ الْوَصِیَّةُ بِالْحَجِّ تَنْصَرِفُ إِلَى أُجْرَةِ الْمِثْلِ وَ یَکْفِی الْمَرَّةُ إِلَّا مَعَ إِرَادَةِ التَّکْرَارِ.وَ لَوْ عَیَّنَ الْقَدْرَ وَ النَّائِبَ تَعَیَّنَا، وَ لَوْ عَیَّنَ لِکُلِّ سَنَةٍ قَدْراً وَ قَصَرَ کُمِّلَ مِنَ الثَّانِیَةِ فَإِنْ لَمْ تَسَعْ فَالثَّالِثَةُ، وَ لَوْ زَادَ حُجَّ مَرَّتَیْنِ فِی عَامٍ مِنَ اثْنَیْنِ. وَ الْوَدَعِیُّ الْعَالِمُ بِامْتِنَاعِ الْوَارِثِ یَسْتَأْجِرُ عَنْهُ مَنْ یَحُجُّ أَوْ بِنَفْسِهِ، وَ لَوْ کَانَ عَلَیْهِ حِجَّتَانِ إِحْدَیهُمَا نَذْرٌ فَکَذَلِکَ إِذِ الْأَصَحُّ أَنَّهُمَا مِنَ الْأَصْلِ، وَ لَوْ تَعَدَّدُوا وُزِّعَتْ، وَ قِیلَ: یَفْتَقِرُ إِلَى إِذْنِ الْحَاکِمِ، وَ هُوَ بَعِیدٌ.

 

فهرست کتاب الحجّ

 

الفصل الأول فی شرائطه و أسبابه :

الفصل الثانی فی أنواع الحج :

الفصل الثالث فی المواقیت :

الفصل الرابع فی أفعال العمرة :

الفصل الخامس فی أفعال الحج :

الفصل السادس فی کفارات الإحرام :

الفصل السابع فی الإحصار و الصد :

خاتمة : تجب العمرة على المستطیع إلیها سبیلا بشروط الحج